معنی دارای قدرت برابر
حل جدول
هم زور
دارای قدرت
قدیر
دارای قدرتی برابر
همتاب
دارای ارزش برابر
همارز
دارای قدرتى برابر
همتاب
دارای فرصت برابر
همشانس
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
فرهنگ عمید
توانستن، توانایی داشتن، توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن،
توانایی، نیرو،
سلطه، نفوذ فرمان،
* قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن،
* قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن،
* قدرت نمودن: = * قدرت کردن
لغت نامه دهخدا
قدرت. [ق ُ رَ] (ع مص) قدره. توانستن. توانائی داشتن. رجوع به قدره و قدران شود:
میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت
که سر راه به آن شعله ٔ آتش گیرد.
کافی سبزواری (از آنندراج).
سرحد خلقت شده بازار او
بکری قدرت شده در کار او.
نظامی.
معادل ابجد
1325